سلام

امروز از هشت صبح دانشگام و ساعت دو تا چهار کلاس دارم. اگر همین دو ساعت کلاس اول صبح بود و بعدش حضور داشتم خیلی بهتر بود ولی چاره ای نیست چون با ارشدها کلاس دارم و اینا هم اکثرا شاغلند و تازه ساعت دو هم با کلی غر و مرخصی ساعتی خودشون رو می رسونند.

امروز از صبح ایمیل های باقی مونده از دانشجوها رو جواب دادم و کمی هم خودم رو زور کردم تا بشینم رو مدل پایان ناممم فکر کنم. ای خدا یعنی میشه تا سال دیگه این هم به یک سرانجامی رسیده باشه و من از دستش خلاص شم. میدونین ممکنه خیلی اوقات کاری براش انجام ندم ولی این درگیری ذهنی که تک تک لحظات با آدم هست اعصاب خورد کنه.

فردا شب تولد خواهرزادم هست. مامان باباش براش دوچرخه خریدن. از دیشب داشتیم فکر میکردیم که ما براش چی بگیریم تا خوشحال بشه. اسباب بازی که خیلی داره تازه اسباب بازی خریدن هم براش خیلی هزینه برداره چون عاشق لگو هست و چندتا پکیج مختلفش رو داره. پارسال یک بسته کوچیکش که هم سگ میشد باهش درست کنه و هم گربه رو خریدم شد 150 هزار تومن الان که دیگه اصلا نمیشه سمتشون رفت. البته همین امسال هم یک مدل دیگه وقتی توو مسافرت بودن خریده، بسه دیگه ولی خداییش خیلی اسباب بازی خلاقانه ای هست و حسابی ذهن آدم رو درگیر میکنه. کتاب هم کم نداره و تمام مجموعه خونه درختی رو خونده و تازگی یک مجموعه جدید جغدها رو شروع کرده که احتمالا خواهر کوچیکم در کنار هدیه ای که براش گرفته دو تا کتاب دیگه ازین مجموعه رو براش میگیره. خلاصه بعد کلی م با خواهر بزرگم (مامانش) تصمیم گرفتم براش چادر مسافرتی بخرم. به نظرم خوشحالش می کنه و شاید بهانه ای شد حالا که هوا خیلی خوبه (البته اگر این بارون های گاه و بیگاه امون بده) بریم دور و اطراف و یه آخر هفته رو توو چادر بخوابیم. حالا عصر ایشالله با همسر میریم مدل های مختلفش رو میبینیم. احتمالا ایرانی میخرم، اینطور که سرچ کردم مدل های خارجیش زیر ششصد هفتصد پیدا نمیشه.

الان برم نماز ظهر و عصرم رو بخونم که ساعت دو باید برم سر کلاس.

فعلا 


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

پایگاه مردمی اطلاع‌رسانی دکتر عسکر جلالیان ثبت شرکت کتابخانه عمومی سید ابراهیم ستوده حسین آباد tehransalamat تحقیق گشتین | پلتفرم فروش بلیط مراکز تفریحی و گردشگری Nicole فروشگاه رزیتا دانلود کتاب علمي